صدای سکوتSfadmin18 تیر 1401آن دسته حرفهایی به دل مینشست که در نگاه بود نه در کلام. شبیه نگاه پنهانی به آدمی که دوستش داریم، بدون ... ادامه مطلب
دلتنگیSfadmin18 تیر 1401تو به من بگو چه کنم با تو. هر بار که میبینمت، دلم بیشتر برایت تنگ میشود. من اما میدانم که آدمها ... ادامه مطلب
من، تو، اوSfadmin9 تیر 1401«او» برای «من» همان «من» بود برای «تو». جانش بود، در جسمی دیگر. ?من، تو، او سعید فرض پور ... ادامه مطلب
من، تو، اوSfadmin9 تیر 1401فصل بهار بود اما دلش به پاییز میماند. گاهی دوستانش او را میدیدند که بی اختیار میایستاد و به افق خیره میشد ... ادامه مطلب
کولهای از جنس رویاSfadmin9 تیر 1401من اگر میخواستم سفر بروم کولهای با خود برمیداشتم از جنس رویا. درونش یک عکس از چشمانت قرار میدادم، تا در میان ... ادامه مطلب
درست مثل توSfadmin18 فروردین 1401اولین بار که دزد به هست و نیستم زد، تصمیم گرفتم داشته هایم را به دو بخش تقسیم کنم. آنها که با ... ادامه مطلب
عاشقهاSfadmin27 اسفند 1400من گفتم مگر میشود ما، منهای ما. تو به قلبت اشاره کردی و به نوک قله های بلند. گفتی تا ابد تکه ... ادامه مطلب
تو…Sfadmin12 اسفند 1400هر بار خواب تو را میبینم، مشوش، سری به پنجرهی خانهای میزنم که سالها پیش مأوای تو بود. همانجا که میایستادی و ... ادامه مطلب
تو موطن من بودی؛در تبعیدSfadmin10 اسفند 1400برای سالها، میپنداشتم وطنم آنجاست که زاده شده ام. بعد که تو را دیدم نظرم تغییر کرد. تو موطن من بودی؛ در ... ادامه مطلب
برای تو تا آخر جهان وقت هستSfadmin10 اسفند 1400بیا بی صدا، بنشین کنارم. تو به ماه نگاه کن، من به تو. تو به من نگاه کن، من به زمین. ستارهها، ... ادامه مطلب