Sfadmin7 بهمن 1401برای سالها میپنداشتم وطنم آنجاست که زاده شده ام بعد که تو را دیدم نظرم تغییر کرد. تو موطن من بودی، در ... ادامه مطلب
آدمهای مهربانSfadmin7 بهمن 1401آدمهای مهربان، جور تمام دنیا را به دوش میکشند. انگار زاده شدهاند تا تمام کمبود و نقصان دنیای پیرامونشان را برطرف کنند. ... ادامه مطلب
زندگیهای عادیSfadmin7 بهمن 1401زندگیهای عادی بسیار هم بینظیرند. آدمهایی که چیزهای کوچک، شادشان میکند و دستاوردهای بزرگ شوق به چشمانشان میافکند. زندگیهایی پر از فرازونشیب ... ادامه مطلب
نیمه خالی لیوانSfadmin17 شهریور 1401من با تامل در غمهای بزرگ زندگیام، به شادی بیکران باقی مانده برایم پی بردم. با نگاه حزن آلود مانده به آدم ... ادامه مطلب
انگار کارِ عشق لاپوشانی عیبها استSfadmin18 مرداد 1401دیشب خوابت را دیدم. چاق شده بودی، اما دلرباتر. پوست دستت لطافت گذشته را نداشت، اما پر حرارت تر. خط به گوشهی ... ادامه مطلب
سرزمینِ همیشه بهارSfadmin18 تیر 1401داستانهای کودکی من سرشار بود از سرزمینهایی در اوج زیبایی، بدون افول، پر از شادی. قصه هایی که درونش پری ها واقعیت ... ادامه مطلب
صدای سکوتSfadmin18 تیر 1401آن دسته حرفهایی به دل مینشست که در نگاه بود نه در کلام. شبیه نگاه پنهانی به آدمی که دوستش داریم، بدون ... ادامه مطلب
دلتنگیSfadmin18 تیر 1401تو به من بگو چه کنم با تو. هر بار که میبینمت، دلم بیشتر برایت تنگ میشود. من اما میدانم که آدمها ... ادامه مطلب
من، تو، اوSfadmin9 تیر 1401«او» برای «من» همان «من» بود برای «تو». جانش بود، در جسمی دیگر. 📚من، تو، او سعید فرض پور ... ادامه مطلب
من، تو، اوSfadmin9 تیر 1401فصل بهار بود اما دلش به پاییز میماند. گاهی دوستانش او را میدیدند که بی اختیار میایستاد و به افق خیره میشد ... ادامه مطلب