عاشق‌ها


من گفتم مگر می‌شود ما، منهای ما.
تو به قلبت اشاره کردی و به نوک قله های بلند.
گفتی تا ابد تکه ای از قلبم درون تو جا خواهد ماند، درست مثل برف نوک همان کوه‌ها.
گفتم هم عالی است و هم غم انگیز چون؛
عاشق ها می‌روند اما عشق ها باقی می‌مانند، درست مانند برفِ جا مانده، روی نوک قله‌ها.
شبیه سپیدی  نشسته بر روی محاسن و موها، پس از جدایی های بسیار.
روزگار بد خواهد رفت، همان طور که روزگار خوب رفت
و روزگار خوب خواهد رسید همان طور که روزگارِ بد، ناگاه سر رسید…

سعید فرض پور

SfadminAuthor posts

Avatar for sfadmin

یک نویسنده

No comment

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *