هر بار که عجولانه راجع به موضوعی لب به سخن میگشود تکه ای از شخصیتش به هدر میرفت.
بعدها یاد گرفت سکوت، جواهری است گرانبها.
وقتی سکوت و ادب را در کنار هم نشاند دیگر هیچ چیز در این جهان با ارزشتر از آن دو لعل به چشمش نمیآمد.
شاهی بود در لباس آدم معمولی ها.
من، تو، او
سعید فرض پور
No comment