از آنجا که روبرت ایستاده بود، کوهستان بالادست زیبا به نظر می آمد. کوه های بزرگ قبای سبز خود را آرام ارام با تن پوشی سرخ و زرد، عوض میکردند و متکبرانه همان طور که به احوالات مردم فرو دست مینگریستند، بالاپوش رنگارنگ خود را به نشانه ی تفخر به رخ مردمان دهکده میکشیدند. باد آهسته برگهای زرین درختان را میلرزاند و اینک دلچسب ترین فصل سال در حال فرا رسیدن بود. پاییز همچون دختری مغرور و فریبنده پیش میآمد.
رویافروش
خاموشی یک رویا
No comment