امید بزرگترین دشمن من بود…
آیا هرگز از خودت پرسیدی چند نفر امیدوار به نجات، مرگ را در آغوش کشیدند!؟
چند نفر امیدوار به بهبود وضعیت سخت خود، به چاه نابودی کشیده شدند!؟
در نکوهش امید همین بس که یک در هزاران توانستند شاهد مقصود را در آغوش کشند و باقی، سکندریخوران به اعماق نیستی خود سقوط کردند.
خوب که میاندیشیدم سیرت این هیولای یغماگر، شفافتر میشد. تصویری مبهم از آیندهای خیالی و روشن. امید ابزاری بود برای باقی ماندن در موقعیت دردناکی که راه فراری از آن میسر نبود. یک فریب در مقابل حقیقت. شبیه مرهمی که روی یک زخم کاری و ویرانگر قرار میدادیم تا قصه با دردی کمتر به پایان برسد.
No comment