انگار کارِ عشق لاپوشانی عیب‌ها است


دیشب خوابت را دیدم.
چاق شده بودی، اما دلرباتر.
پوست دستت لطافت گذشته را نداشت، اما پر حرارت تر.
خط به گوشه‌ی چشمانت افتاده بود، اما فریبنده تر از قبل سوسو می‌زدند.
یکی در میان بین سیاه و سفید، تارهای مویت در رفت و آمد شده بودند اما انگار نیاز به هیچ رنگی برای مرمت نداشتند.
تو هنوز زیبا بودی یا من همچنان زیبا می‌دیدمت، نمیدانم!
انگار کارِ عشق لاپوشانی عیب‌ها است.
می‌دانم کجایی،
می‌دانی کجایم،
دور واژه‌ی ضعیفی است برای تعریف «ما»!

سعید فرض پور

SfadminAuthor posts

یک نویسنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.