مشقت روزگار مرا میدانی. میدانم که میدانی تا چه اندازه درگیر ترس و تردید بوده ام. انقدر سخت و طاقت فرسا که نام خود را فراموش کردهام. انقدر در بیم و امید که موها و محاسنم آهسته و پیوسته به سپیدی گراییده اند.
انقدر مشوش که اگر کسی نامم را پرسید
خود را اینگونه معرفی خواهم کرد.
خانه ای عادی که زنی زیبا در آن ساکن بود…
سعید فرض پور
@saeedfarzpour
No comment