آنچه به دست مردم ستم دیده که بارها کف خیابان ریخته بودند تا حقشان را طلب کنند میسر نشده بود، سر انجام توسط دست بلندبالای مرگ ستانده شد.
دیکتاتور مرده بود!
از تاریکترین بخش سیاهچالهای بیگناهان تا دور ترین روستاهای جمهوری وحشت، همه پنهان و آشکار در هلهله و شادی بودند.
تمام سهم شادی مردم تنها یک نصف روز بود چرا که اخبار اعلام کرد دیکتاتور پدر به ملکوت و آسمانها پیوسته و دیکتاتور پسر راه پدر را ادامه خواهد داد.
آری زندگی در جمهوری وحشت چنین بود.
?من، تو، او
سعید فرض پور
No comment