آزادیSfadmin25 شهریور 1403امروز گلی به یاد تو خواهم کاشت و در کوچه ها قدم زده، خواهم گفت زنده باد زن. و دست بر تنه ... ادامه مطلب
رویای توSfadmin25 شهریور 1403داشتم به رویای تو میاندیشیدم. گفتی برویم سفر. گفتم نمیدانم کجا. گفتی آنجا که مردمانش خانههای کوتاه ساخته اند. آنجا که از ... ادامه مطلب
ستارهی بی بازگشتSfadmin25 شهریور 1403دیشب خواب دیدم به ستاره ای پیوستی که نامش ستارهی بی بازگشت بود. هر که مسافر این ستاره میشد دیگر برای همیشه ... ادامه مطلب
مشقتSfadmin25 شهریور 1403مشقت روزگار مرا میدانی. میدانم که میدانی تا چه اندازه درگیر ترس و تردید بوده ام. انقدر سخت و طاقت فرسا که ... ادامه مطلب
سایه هاSfadmin25 شهریور 1403نوشته بود سرانجام همهی سایه ها روزی خواهند رفت و این جمله را چسبانده بود بالای تختش. اولین بار نفهمیدم معنای جمله ... ادامه مطلب
بهشت ابدی منSfadmin18 آبان 1402گفت مرا در سه کلمه توصیف کن. گفتم، بهشتِ ابدی من. بهشت، جایی میان گلو و بالای سینهی بلورینت است که بازدم ... ادامه مطلب
Sfadmin7 بهمن 1401برای سالها میپنداشتم وطنم آنجاست که زاده شده ام بعد که تو را دیدم نظرم تغییر کرد. تو موطن من بودی، در ... ادامه مطلبادامه مطلب
شاید روزیSfadmin7 بهمن 1401شاید روزی در آغوش هم مُردیم یا شاید از فاصلهی نزدیک به هم شلیک کردیم. مردنش پای من، کشتنش پای تو… رویافروش ... ادامه مطلب
سر کردنSfadmin7 بهمن 1401بعضی وقتا سر کردن بهترین کاره. دیدی توی باتلاق دست و پا میزنی هی بیشتر توش فرو میری؟ گاهی لازمه دست از ... ادامه مطلب
آدمهای مهربانSfadmin7 بهمن 1401آدمهای مهربان، جور تمام دنیا را به دوش میکشند. انگار زاده شدهاند تا تمام کمبود و نقصان دنیای پیرامونشان را برطرف کنند. ... ادامه مطلب