غیر داستانی

اندوه پنهان

یه چیزایی رو نمیتونی هضم کنی، گریه میکنی تا فراموش بشه، میدونم حتی فراموشی هم موقته اما از دردش کم میکنه. دیگه ... ادامه مطلب

رویافروش‌ها

همه آدمها در مسیر زندگی، دنبال رویاها‌شون میگردن اما گاهی روزگار و بازی‌هاش، زندگی ما رو چند درجه ارتقا میده و از ... ادامه مطلب

ازدواج

بحث جدی چند روز اخیر قوانین ازدواجه. اگر بخوام خیلی ساده راجع بهش صحبت کنم، ازدواج در خوشبینانه ترین حالت، فقط یک ... ادامه مطلب

روح فاحشه…

من روحِ فاحشه ای دارم که هیچ کجا آسوده نیست. از خودی ها تحقیر می‌شنوم و از مردم توهین. در خلوت پستوهای ... ادامه مطلب

رستاخیز

داشتم با خودم فکر می‌کردم آیا بعد از مرگ رستاخیزی خواهد بود؟ بعد به یک دوراهی باریک رسیدم. یکی به سوی رستاخیز ... ادامه مطلب

آزادگی

اگر همچنان از القاب، برای خطاب کردن دیگران استفاده می‌کنید، هنوز فاصله‌ی زیادی با آزادگی و عزت نفس دارید ... ادامه مطلب

شلمرود…

هشت سال پیش، غروب یک روز زمستانی، طبقه ششم دانشگاه تهران مرکز، کنار پنجره نشسته بودم و با صحنه ای شبیه عکس بالا روبرو شدم. تقاطع دکتر قریب و انقلاب، روبروی دانشگاه مدیریت تهران مرکز ... ادامه مطلب

روزگاران بسیار

برای من روزها آن طور گذشت که باید می‌گذشت. نه حسرتی، نه گلایه ای. قد کشیدن میان درختان جنگل کاجهای بلند، سپیدارهای تنومند، تبریزی های لرزان، بیدهای مجنون آشفته، ... ادامه مطلب