7 بهمن 1401

برای سالها میپنداشتم وطنم آنجاست که زاده شده ام بعد که تو را دیدم نظرم تغییر کرد. تو موطن من بودی، در ... ادامه مطلب
ادامه مطلب

شاید روزی

شاید روزی در آغوش هم مُردیم یا شاید از فاصله‌ی نزدیک به هم شلیک کردیم. مردنش پای من، کشتنش پای تو… رویافروش ... ادامه مطلب

سر کردن

بعضی وقتا سر کردن بهترین کاره. دیدی توی باتلاق دست و پا میزنی هی بیشتر توش فرو میری؟ گاهی لازمه دست از ... ادامه مطلب

آدمهای مهربان

آدمهای مهربان، جور تمام دنیا را به دوش می‌کشند. انگار زاده شده‌اند تا تمام کمبود و نقصان دنیای پیرامونشان را برطرف کنند. ... ادامه مطلب

زندگی‌های عادی

زندگی‌‌های عادی بسیار هم بی‌نظیرند. آدم‌هایی که چیزهای کوچک، شادشان می‌کند و دستاوردهای بزرگ شوق به چشمانشان می‌افکند. زندگی‌هایی پر از فراز‌و‌نشیب ... ادامه مطلب

وصف شما

برای وصف شما هر چه فکر کردم چیزی به خاطرم نیامد. توصیف شما توهین به کلمات بود… سعید فرض پور ... ادامه مطلب