،متن خاص،متن سنگین،متن ادبی،ادبیات،ادبیات داستانی،متن عاشقانه،اجتماع،زندگی،کتاب،رویافروش،سعید فرض پور،saeed farzpour،farzpour،فرض پور،داستان

قاب عکس

امان از دست عکس‌ها؛ آن دسته عکس‌هایی را میگویم که از آدم‌های زندگیمان گرفته ایم. هر چقدر که قدیمی‌تر باشند حس عجیب و غریبشان ... ادامه مطلب

شادی و رنج

شادی و رنج دو سوی الاکلنگ زندگی هستند. در دل هر رنجی شادی نهفته است و در دل هر شادی، رنجی توامان. ... ادامه مطلب

مسیر

به مسیر روشنی که پشت سر گذاشتم فکر میکنم. گاهی شکست خوردم  اما هیچ وقت بازنده نبودم… سعید فرض پور. ... ادامه مطلب

دم غروب

دم غروب دلم برای عزیزانم تنگ میشود. برای مادرم، مادرم که حالا سویی به چشمانش نمانده. برای برادرم که فرسنگ‌ها از ما ... ادامه مطلب

دروازه‌ی نور

من نگاهم به نگاهت گره خورده، تو را می‌بینم، می‌شنوم، می‌فهمم. من برای آنچه تو برایم انجام دادی از تو سپاسگزارم. برای ... ادامه مطلب

دنیای وارونه

باید خوب بود و قوی بود و گریه رو یواشکی توو خلوت کرد. کسی نباید بویی ببره غمگینی، آدما نامردن. سعید فرض ... ادامه مطلب

سهم خاطره‌ها

آنقدر در نبود تو خیابان های شهر را پیاده قدم زدم تا اشکهایم تمام رد پایت را از خاطرم شست. هیچ کس نفهمید ... ادامه مطلب

قهرمان‌ها

از هر هزار نفر شاید یکی ستاره بشه و بقیه نظارگر، اما هیچ ستاره‌ای بدون نظاره‌گرها ستاره نمیشه، ما همه قهرمانیم، دنبال ... ادامه مطلب

مثل باد

من رفتنی هستم، مثل باد ماندنی نیستم، مثل رود اما خاطراتم را نگاه دار بی شک دورانی خواهد رسید که خواهی فهمید ... ادامه مطلب